استفاده از فرصت عيد
استفاده از فرصت عيد
استفاده از فرصت عيد
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
سال 89 هم تمام. در آستانهي عيد سال نود هستيم. خوب آخر سال روز 29 اسفند، روز ملي شدن نفت است و در خدمت برادران و خواهراني هستيم كه در اين وزارت و سازمان زحمت ميكشند. گفتم: چه سفارشي براي مردم ايران داريد؟ گفتند: صرفهجويي. گفتيم: بنزين گران شده، مردم مجبور هستند صرفهجويي كنند. گفتند: با اينكه گران شده باز هم اسراف ميشود. اين پيام آقايان.
بحثي كه در نظر گرفتم، بحث فرصت است. يكسال رفت. لحظه به لحظه رفت و ميرود. راجع به عمر و تلف كردن عمر و استفاده از فرصت، و از دست دادن فرصت، و سوء استفاده از فرصت، و تبديل تهديدها به فرصتها، اينها بحث امروز ما است.
بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع بحث: فرصت، اهميت فرصت، استفاده از فرصت، سوء استفاده از فرصت، تبديل تهديدها به فرصت، اينها موضوعاتي است كه به درد همه ميخورد و بحث دائمي هم است. يعني كوچك و بزرگ، طلبه و دانشجو، كارمند و بازاري و كشاورز...
آرايشگاهي آمد ريشهاي اميرالمؤمنين را اصلاح كند، لبها تكان ميخورد. گفت: يا علي لبت را نگه دار، من روي لب را قيچي كنم. فرمود: لبم را نگه دارم، يك لحظه يك سبحان الله از من قطع ميشود. از اين چه ميفهميم؟ صد هستهي خرما بار شتر بود. از حضرت امير پرسيدند، چيست؟ نفرمود: صد هستهي خرما. فرمود: صد درخت خرما. يعني چه؟ يعني به هر هستهاي كه نگاه ميكنيم بايد نگاه يك درخت بكنيم.
خيلي فرصتها تلف ميشود. ورزش چيز خوبي است. اما تماشاي ورزش از دست دادن فرصت است. من هرچه فكر ميكنم، فرق بين تماشاي ورزش با تماشاي پول چيست؟ آدم يك چهارپايه بگذارد صبح تا شب پولهاي بانك را ببيند. گاهي هم كه ببيند پول زياد است، سوت بكشد. صبح تا شب هم اين پول را ببيني يك ريالش را به شما نميدهند. خودت بلندشو پول پيدا كن. تماشاي پول چه اثري دارد. ورزش خيلي مهم است. ولي تماشاي ورزش، حالا يكوقت انسان پايش در گچ است، حالا هيچ كاري ندارد، حوصله ندارد، خوب براي آدمهاي كم حوصله، بيحوصله، بيمار، خسته، خوب تماشاي ورزش هم عيبي ندارد. اما اينكه انسان همينطور سه ساعت، سه ساعت، دو ساعت دو ساعت، اين خيلي از دست دادن فرصت است.
قرآن يك كلمهي «فراغ» دارد، ميگويد: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (شرح/7) يك كار جديد، دست به يك كار جديد بزن. منتهي كار جديد هم جهتدار باشد. هدفمند باشد. الآن دولت اين كمكها را برداشته هدفمند كرده است. خيلي خوب، كار خوبي است. اما اسلام ميگويد: همهي كارهاي شما بايد هدفمند باشد. چرا بيهدف آب را به صورتت ميريزي؟ آب كه به صورتت ميريزي قصد وضو كن. با يك نيت اين آب را كه مصرف ميشود هدفمند كن. من كه براي دخترم گوشواره ميخرم، همين گوشواره را هدفمند كنم. بگويم: اگر نمازت را بيغلط خواندي. همين گوشواره هدفمند ميشود. ما كه ميخواهيم عيد ديدن برويم، بگوييم: اول برويم ديدن آن عمهاي كه فقير است. آن دايي كه وضعش كمرنگ است. از فقرا شروع كنيم. اول خانهي پولدارها نرويم. اول از فقرا شروع كنيد. اين هدفمند ميشود.
يك جايزهاي ميخواهيم بدهيم. مثلاً ميشود اين جايزه را يك چيز مصرفي داد، ميشود يك چيز توليدي داد. روايت داريم پيغمبر ما وقتي جايزه ميداد، درخت خرماي باردار ميداد يا شتر حامله. امروز ميخواهيم به خانم يك جايزه بدهيم، يك چرخ خياطي يا يك چرخ ژاكت بافي، يك چيز توليدي بدهيم. وگرنه ميشود مثلاً يك جام داد، يك كاپ داد، روي طاقچه بگذارد.
از اين غذا به آن غذا، مثلاً تا حالا گوشت ميخوردي ميخواهي پنير بخوري. يا به عكس. اگر نوع غذايت عوض شد، يك بسم الله ديگر بگو. ميخواهي بنشيني، حتي ميخواهي يك سطر بنويسي، حديث داريم، حتي عروس و داماد اگر خواستند كنار هم بخوابند، با «بسم الله» كنار هم بخوابند. سوار مركب ميشويم با بسم الله سوار شويم. يعني همهي كارهاي شما رنگ الهي داشته باشد؟ «صِبْغَةَ اللَّه!» (بقره/138) يعني رنگ الهي داشته باشد.
راجع به ايام فراغت خيلي آيه و حديث داريم. پيغمبر فرمود: «يَا أَبَا ذَرٍّ اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ» (بحارالانوار/ج74/ص75) قدر پنج چيز را داشته باش، قبل از پنج چيز ديگر. 1- «شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ» قدر جوانيتان را داشته باشيد. تعطيلات عيد است. من سراغ دارم آدمي را كه در تعطيلات عيد يك كتاب نوشت. كتابش هم الآن چند صد هزار تا چاپ شده است. كتاب مفيد كه به چند زبان دنيا ترجمه شده است. فقط هم در ايام عيد نوشت. يك مقدار خودمان را جمع و جور كنيم، اتلاف وقت. ببينيد حضرت امام(ره) ميفرمايد: دور ريختن نصف ليوان آب اسراف است. در تحرير است. در بحث اسراف ميگويد: دور ريختن نصف ليوان آب اسراف است. بعد ميفرمايد: اسراف گناه كبيره است. بعد ميگويد: گناه كبيره انسان را فاسق ميكند. اين يعني چه؟ يعني وقتي بنده وضو ميگيرم، زياد براي وضو آب ريختم، چون آب زياد ريختم اسراف كردم، حالا چه رسد به بنزين و نفت و چه رسد به كاغذ و كتاب و چه رسد به و الي آخر... دور ريختن نصف ليوان آب اسراف و اسراف گناه كبيره است. گناه كبيره سبب فسق، يعني شما ديگر پشت سر من نميتواني نماز بخواني. چون اين شيخ در وضو زياد آب ميريزد. اسراف ميكند، اسراف گناه كبيره است، شيخ از عدالت ميافتد، خلاص!
گاهي يك كسي ميخواهد رييس جمهور شود يا شوراي شهر شود، خوب يك عكسش را اينجا بزن، برو مثلاً سي متر ديگر هم يك عكس ديگر بزن. يك كوچهي ديگر بزن. همينطور كنار هم مثل آجر.
گاهي يك كسي ميآيد اينجا از من عكس ميگيرد. دوباره از اين طرف ميگيرد. ميگويم: بابا اين سوراخ گوش با اين سوراخ گوش، كه فرق ندارد. از اين طرف ميايستد تق، از اين طرف ميايستد تق! ميگويم: بابا اين گوش من با اين گوش من چه فرقي كرد؟ فيلم مفت است، براي بيت المال است. من بارها اين مثل را زدم، يكبار ديگر هم شب عيد است اين مثال را بزنم. ببينيد خدا ميتواند كن فيكون، خدا به يك لحظه ميتواند همه چيزي را خلق كند. در عين حال خود خدا چقدر صرفهجويي كرده است. يك شكاف در صورت گذاشته است، چقدر از اين شكاف كار ميكشد. مكيدن سينهي مادر، گرفتن اكسيژن، پس دادن كربن، سخنراني، بوسيدن، سوت كشيدن، فوت كردن، حالا اگر به اين مهندسها ميدادي، چه ميكردند؟ يك لولهكشي ميكردند براي خروج كربن. از اينطرف يك لوله فرو مي كردند براي ورود اكسيژن. يك دكمه براي چشيدن، مكيدن، بوسيدن، كلهي ما را پر از دودكش و دكمه ميكردند. از خدا ياد بگيريد، كه خدا چه كرده است. يك انگشت شصت داده است، هشت تا وزارت خانه را در اين انگشت شصت جاسازي كرده است. شما شصت را ببند، وزارت آموزش و پرورش تعطيل است. چرا؟ نميتواني قلم دست بگيري. وزارت كار، نميتواني پيچ گوشتي دست بگيري، بيل نميتواني دست بگيري، سوزن و نخ، وزارت بهداشت، نميتواني آمپول بزني، از خدا ياد بگيريم. خدا كه دستش باز است، صرفهجويي كرده است. صرفهجويي كنيم.
استفاده از فرصت، يوسف زندان رفت. ديد افرادي منحرف هستند. فكر كرد كه چگونه اينها را هدايت كند، دو تا از اين زندانيها خواب ديدند، به يوسف گفتند: خواب ما را تعبير كن. گفت: برايتان تعبير ميكنم اما بگوييد ببينم اين بتها چيست كه ميپرستيد. يعني آنجا استفاده كرد براي تبليغ. براي تبليغ استفاده كرد. گاهي وقتها كسي نزد من ميآيد ميگويد: حاج آقا يك استخاره كن. من تا ميروم استخاره كنم نگاه ميخورد ميبينم حلقهي طلا دستش است؟ ميگويم: قبل از آنكه استخاره كنم. اگر به من عقيده داري و ميخواهي من استخاره تو را بكنم، مي داني حلقهي طلا براي مرد حرام است؟ نماز هم باطل است، نماز هم نخواني هميشه در حال حرام هستي. خوب فيروزه دست كن. ميگويد: آخر نامزدي است. ميگويم: خوب حالا اگر گفتي: نامزدي، حرام خدا حلال شد؟ آن مثل را ميزنم كه چند بار تا حالا گفتم. يك كسي جگر روي منقل گذاشت و شروع كرد باد زدن. گربهها جمع شدند. يك مرتبه به گربهها گفت: بلال بلال! فكر كرد اگر به جگر، بلال بگويد گربهها ميروند. اينطور نيست كه اگر شما گفتي: حلقهي نامزدي، حرام خدا حلال شود. يا مثلاً ميگويد: خواهر و برادر هستيم. خواهر و برادر هستيم يعني چه؟ نامحرمي!
صلهي رحم برويد، خوب بالاخره دختر عمه، دختر خاله، اصلاً بعضيها ميروند عمه را ببينند به خاطر دخترش. بالاخره نامحرم، نامحرم است. نه حالا اين ارتباط بين پسر و دختر يك ارتباط علمي است. خواهش ميكنم سر خودت كلاه نگذار. ما كه سرمان كلاه نميرود. بچهها كه با هم رابطه پيدا ميكنند براي بازي است. تاجرها هم با هم رابطه پيدا ميكنند براي ايجاد شركت است. يك دختر و پسر جوان رابطهشان غير از رابطهي جنسي چه ميتواند باشد؟ رابطهي دختر و پسر يا همان لحظهي اول حرام است، يا اگر لحظهي اول هم رابطه پاك است، خطر به حرام افتادن هست. نميگوييم: دختر و پسر سالم نيست. هستند! اما بستر مثل زمين يخبندان است، زمين يخبندان بستر براي ليز شدن است. البته ممكن است آدمهايي روي يخ راه بروند و نيافتند. اما اگر پيدايش كردي، سلام مرا هم به او برسان.
يك حاجي مكه آمده بود. خيلي گرما خورده بود. حجش كه تمام شد. گفت: خدايا ما كه آمديم. حالا خودت بودي ميآمدي؟ از دست خدا عصباني شده بود. ميگفت: ما كه آمديم، حالا خودت بودي ميآمدي. قرآن ميگويد. اينكه ميگويم از قرآن است. قرآن ميگويد: چيزي كه به فقير كمك ميكني، اگر خودت فقير بودي يك چنين لباس و خوراك به تو ميدادند، ميگرفتي؟ «وَ لَسْتُمْ بِآخِذيه» (بقره/267) يعني خودتان اخذ نميكرديد. خودتان نميگرفتيد. «إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا» مگر اينكه اغماض كنيد، ديگر خيلي در فشار قرار بگيريد، مثلاً قحطي شود، غذاي مانده را هم بخوريد. اگر ميخواهيد در كارتان غصه نخوريد، استفاده از فرصت اين است كه كارهايمان را براي خدا انجام دهيم. آخر بعضيها ميگويند: براي خداست اصلاً حرف پول نزن. من معناي كار براي خدا را بگويم كه اخلاص يعني چه؟ معناي اخلاص اين است.
ما عيد خانهي فلاني نميرويم، چرا؟ ايشان ديدن ما نيامد. در عروسي ما نيامد. خانهي نو خريديم، نيامد. نميدانم چه... ايام عيد برويد ديدن كساني كه با شما قطع رابطه كردند، اين هنر است. اگر كسي را نشناختي و سلامش كردي هنر است. «صِلْ مَنْ قَطَعَك» (فقيه/ج4/ص177) «صِلْ مَنْ قَطَعَك» حديث است، يك آيه هم نوشتم. ميگويد: «ادْفَعْ» يعني دفع كن. «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (مؤمنون/96) يعني او با تو بدي كرد، تو بدياش را به كار احسن دفع كن. «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ» (قصص/54) قران ميفرمايد: آدمهاي خوب «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ» با كار حسنه و نيكو، «السَّيِّئَة» يعني بدي، آدمهاي خوب بديها را با خوبي جواب ميدهند. نميگويد: ديدن من نيامد، من هم ديدن او نميروم. چشمروشني براي بچهي من، نوهي من نياورد، من هم نميبرم.
در سفر حج مقداري مغز بادام و اينها را بدرقهي ما كردند، ما هم در مدينه كيسه را باز كرديم و تقسيم كرديم. بعد از مدينه مكه رفتيم. مكه شلوغ بود و داشتيم طواف ميكرديم، ديگر از حال رفتم. به ذهنم آمد، كه اگر يك چند تا مغز بادامها را نگه ميداشتي، الآن ميخوردي، يك ليوان هم آب ميخوردي، يك طواف ديگر ميكردي. همه را مدينه دادي، حالا اينجا تو را ضعف گرفته و هيچ چيز نيست. به ذهنم آمد كه چرا همه را يكجا داديم. طواف من تمام شد، داشتم بيرون ميرفتم، يك كسي گفت: حاج آقا تشريف بياوريد. بفرما! فكر كردم مسأله دارد. گفت: ما ديديم تو داري در طواف از حال ميروي. گفتيم: طواف تمام شود، يك مقداري مغز بادام داريم، به اين شيخ بدهيم بگوييم: مغز بادام بخور. دست كرد يك مشت مغز بادام و مغز پسته به ما داد، اصلاً چيزي نبود ولي شيرينياش بود كه آن چيزي كه به دل من آمد، كه چرا در راه خدا دادم، ديدم خدا همانجا پاي كعبه جايش را پر كرد. غصه نخوريم.
من اگر به اين سلام كنم كوچك ميشوم. شما به اين سلام كن خدا بزرگت ميكند. خدا بزرگت ميكند. من ديشب از يك خانمي شنيدم. خانم مورد اعتماد! كه فلان خانم با اينكه پزشك است در خانه كارهاي دستي ميكند. حتي قاليچه ميبافد، حتي ژاكت ميبافد، هفتهاي دو روز هم مطب ميرود. بعضي دخترها همين كه ليسانس گرفتند، انگار از دماغ فيل افتاده! من استكان بشويم؟! توبه كن. ديپلم هستم. خوب ديپلم مگر سواد است؟ ديپلم كه سواد نيست. پنجاه تا، صد تا كتاب خواندي. ديگر امروز ليسانس و فوق ليسانس هم باري ندارد. ليسانس را بارها گفتم مثل دندان است. آدم كه دندانش درآمد، حالا اول خوردنش است نه آخر خوردنش. آدمهايي كه ليسانس و فوق ليسانس ميگيرند اول مطالعهشان است نه آخر مطالعهشان. كسي كه ليسانس گرفت، حالا راه به دنياي علم پيدا كرده است. حالا اولش است، اين فكر ميكند ليسانس گرفت، آخرش است. يك مقداري بايد چيزهايي كه در سرمان است كنار بگذاريم. گاهي وقتها مشكل ما، علتي هم كه حركت نميكنيم، من بايد رييس جمهور شوم. من بايد شوراي شهر شوم. من بايد وكيل شوم.
اول انقلاب يك كسي خودش را كانديد كرد رأي نياورد. الآن هم فرار كرده خارج است. براي اينكه رأي بياورد، هي ميگفت: ملت قهرمان ايران! تا رأيها را شمردند، ديدند رأي نياورد. فرار كرد خارج رفت، گفت: اين تودهي ناآگاه! ديديم اِ... پيش از ظهر قهرمان بودند، من بايد پست بياورم. پيش از ظهر ميگفت: ملت قهرمان، بعد از ظهر گفت: تودهي ناآگاه! بازي نكنيم. سلامها، ديد و بازديدها، روابط، همه... يك كسي پشت سر يك آقا نماز نميخواند. گفتند: چرا؟ گفت: آقا من سليقهي سياسي آقا را قبول ندارم. مگر پيش نماز و پس نماز بايد هم سليقه باشند. مگر آزادي نيست؟ آقا در اسلام گفته: آزاد است. شما ميتواني پشت سر آقا نماز بخواني، ركعت دوم بگو: آقا نميخواهم ركعت دوم را اقتدا كنم. قصد فرادي كن، آزاد هستي. حتي در نماز آزادي است. هركجاي نماز خواستيد قصد فرادي كنيد، ميتوانيد. آقا نماز مغرب را مسجد ميخواني، نماز عشا را نميخواهي بخواني؛ بلند ميشوي ميروي. نماز مغرب را مسجد ميخواني، نميخواهي سخنراني را گوش دهي، بلند ميشوي ميروي. اصل آمدن آزادي است. نگفتند: حتماً فلان مسجد برو. اين آقا را قبول نداري، يك مسجد برو كه آقايش را قبول داري. آزادي بايد حفظ شود. همينطور كه تو آزاد هستي خوب آن آقا هم آزاد است. يك سليقهاي دارد، خوب حالا يا حق يا باطل! گناه كبيره كه نكرده است. تازه گناه كبيره را لازم نيست از آقا بپرسيد آقا سلام عليكم، ببخشيد، ما پشت سر شما نماز ميخوانيم در عمرت هيچوقت گناه كبيره نكردي؟ به تو چه! (خنده حضار) شما كه گناه كبيره نديدي، عادل است. لازم نيست از خودش بپرسي، ممكن است در بچگي در گوش يك نفر زده باشد.
ما يكوقتي پدر چهار شهيد را به عنوان كشاورز نمونه معرفي كرديم. هم پدر چهار شهيد و هم يك بياباني را... وقتي در تلويزيون معرفي اش كرديم، يك تومار آمد فلان منطقه كه ايشان چرا كشاورز نمونه است؟ چرا معرفياش كرديد؟ گفتيم: بابا پدر چهار شهيد است. اين بيابان كوير را برداشته... گفت: آقا ايشان بچه كه بود يك چوب برداشت به سر من زد، هنوز هم جاي بخيههايش هست. گفتم: آقاجان من كه كشاورز نمونه را معرفي ميكنم، نبايد از اول عمرش اين را، از هبوط آدم ايشان كاري نداشته، وَر نرويم. حديث داريم اگر خواسته باشي وَر بروي، كه آدم بيعيب پيدا كني، بيرفيق ميماني. همانهايي كه هستند. همانهايي كه هست. حديث داريم اينهايي كه ميخواهند دوست درجه يك بگيرند، بيدوست ميمانند. اينهايي كه ازدواجشان عقب ميافتد براي اين دختر خواستگار ميآيد، ميگويد: حالا ببينيم يكي ديگر بيايد بلكه خوب، ميگويد: اين را هم ببينيم بلكه شايد سومي بهتر شد. بعد ميبيني اِ... سن دختر بالا رفت ديگر خواستگار نيامد. پسر آمده نزد من گفته: آقاي قرائتي ميتواني يك دختر براي من معرفي كني كه صد در صد خوب باشد؟ گفتم: خدا را بايد از خدايي عزل كنيم. چون اگر دختر صد در صد خوب باشد، يعني خدايا دنبال كارت برو! مثل دو دو تا، چهار تا. چه خدا باشد، چه خدا نباشد. بنا نيست، پس معناي توكل چيست؟ توكل اين است كه من تحقيقاتم را ميكنم. منتهي خيلي چيزها را هم خبر ندارم. ممكن است امروز صد در صد خوب باشد، فردا چه؟ ما چه تضميني داريم آنهايي كه صد در صد خوب هستند، فردا چه شود. اجازه بده، آقاي قرائتي كه سي و دو سال است در تلويزيون است، يك تلفن ميشود. الو! بفرماييد. از صدا و سيما برنامههاي شما از سال نود قطع ميشود. الو! بفرماييد. آقا اين ماشين را، حفاظتي كه به شما داديم، تا 24 ساعت برگردان. بعد يك دفعه ميبيني من ضد انقلاب شدم. در سرازيري هر بشكهاي بيام و است. هر بشكهاي تويوتا است. پژو است. من مجبورم وقتي گفتم: بي ام و اسم دو تا ماشين ديگر هم ببرم. وگرنه ميگويند: كارخانه به قرائتي يك بيام و داده، كه اسم بيام و را در تلويزين ببرد. تا گفتم: بيام و بايد اسم دو تا سه تا ماشين ديگر هم قاطي كنم كه گير كرديم. خيلي سخت است.
يكي از دوستان ميگفت: در جمهوري اسلامي آدم سه سال بيشتر نبايد آبرو داشته باشد. چون يا خودش خراب ميكند، يا خرابش ميكنند. تو چطور ماندي؟ (خنده حضار) در جمهوري اسلامي سه سال كوپن آدم است. در اين سه سال كه رييس بودي يا خودت خراب ميكني، يا اطرافيانت خرابت ميكنند، يا خرابت ميكنند، حالا حسادت است، حسود است، ناشيگري است، خط سياسي است.
استفاده از فرصت، عيد فرصت خوبي است براي آشتي دادن، براي كمك كردن، براي احوالپرسي از ضعفها، گاهي در جلسههاي فاميلي يك مشكلي را حل كنيد. مثلاً همهي فاميل جمع شديم، ميگوييم: فلاني يك مشكل دارد، از دَم نفري ده هزار تومان بدهيم. از دَم نفري يك ميليون بدهيم. از دَم نفري دويست هزار تومان بدهيم. در جلسههاي فاميلي در عيد يك مشكلي را هم حل كنيم. بعد ثواب اين مشكلي را كه حل كردي، هديه به حضرت مهدي كن. به پيغمبر، به اهل بيت، بعد بگو: يا رسول الله، اين گره را باز كردم، ثواب اين گره براي تو. بعد بگو: خدايا تو هم گرههاي مرا باز كن. يك گره باز كنيد. تخمه شكستن كه كاري نيست. حالا گيرم عيد 5 كيلو تخمه شكستي، دو كيلو پسته و يك كيلو هم مغز بادام، چه كردي؟ در اين ديد و بازديدها يك گرهاي را باز كنيد. يك مشكلي را حل كنيد. چهار نفر قهر را آشتي بدهيد. يك دو تا جهازيه جور كنيد. دو تا پسر را داماد كنيد. چهار تا وام درست كنيد. از اين كارها بكنيد، و الا تخمه شكستن اين حداقل است، اقل اقل است و شما حيف هستيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
3) انفاق در راه خدا
3) سلامتي، قبل از بيماري
3) روز ندامت
2) خدمت به مردم و محرومان
2) مقابله به مثل با بدي ديگران
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی
/ع
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
سال 89 هم تمام. در آستانهي عيد سال نود هستيم. خوب آخر سال روز 29 اسفند، روز ملي شدن نفت است و در خدمت برادران و خواهراني هستيم كه در اين وزارت و سازمان زحمت ميكشند. گفتم: چه سفارشي براي مردم ايران داريد؟ گفتند: صرفهجويي. گفتيم: بنزين گران شده، مردم مجبور هستند صرفهجويي كنند. گفتند: با اينكه گران شده باز هم اسراف ميشود. اين پيام آقايان.
بحثي كه در نظر گرفتم، بحث فرصت است. يكسال رفت. لحظه به لحظه رفت و ميرود. راجع به عمر و تلف كردن عمر و استفاده از فرصت، و از دست دادن فرصت، و سوء استفاده از فرصت، و تبديل تهديدها به فرصتها، اينها بحث امروز ما است.
بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع بحث: فرصت، اهميت فرصت، استفاده از فرصت، سوء استفاده از فرصت، تبديل تهديدها به فرصت، اينها موضوعاتي است كه به درد همه ميخورد و بحث دائمي هم است. يعني كوچك و بزرگ، طلبه و دانشجو، كارمند و بازاري و كشاورز...
آرايشگاهي آمد ريشهاي اميرالمؤمنين را اصلاح كند، لبها تكان ميخورد. گفت: يا علي لبت را نگه دار، من روي لب را قيچي كنم. فرمود: لبم را نگه دارم، يك لحظه يك سبحان الله از من قطع ميشود. از اين چه ميفهميم؟ صد هستهي خرما بار شتر بود. از حضرت امير پرسيدند، چيست؟ نفرمود: صد هستهي خرما. فرمود: صد درخت خرما. يعني چه؟ يعني به هر هستهاي كه نگاه ميكنيم بايد نگاه يك درخت بكنيم.
خيلي فرصتها تلف ميشود. ورزش چيز خوبي است. اما تماشاي ورزش از دست دادن فرصت است. من هرچه فكر ميكنم، فرق بين تماشاي ورزش با تماشاي پول چيست؟ آدم يك چهارپايه بگذارد صبح تا شب پولهاي بانك را ببيند. گاهي هم كه ببيند پول زياد است، سوت بكشد. صبح تا شب هم اين پول را ببيني يك ريالش را به شما نميدهند. خودت بلندشو پول پيدا كن. تماشاي پول چه اثري دارد. ورزش خيلي مهم است. ولي تماشاي ورزش، حالا يكوقت انسان پايش در گچ است، حالا هيچ كاري ندارد، حوصله ندارد، خوب براي آدمهاي كم حوصله، بيحوصله، بيمار، خسته، خوب تماشاي ورزش هم عيبي ندارد. اما اينكه انسان همينطور سه ساعت، سه ساعت، دو ساعت دو ساعت، اين خيلي از دست دادن فرصت است.
1- در اسلام، فارغ التحصيلي و بازنشستگي نداريم
قرآن يك كلمهي «فراغ» دارد، ميگويد: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (شرح/7) يك كار جديد، دست به يك كار جديد بزن. منتهي كار جديد هم جهتدار باشد. هدفمند باشد. الآن دولت اين كمكها را برداشته هدفمند كرده است. خيلي خوب، كار خوبي است. اما اسلام ميگويد: همهي كارهاي شما بايد هدفمند باشد. چرا بيهدف آب را به صورتت ميريزي؟ آب كه به صورتت ميريزي قصد وضو كن. با يك نيت اين آب را كه مصرف ميشود هدفمند كن. من كه براي دخترم گوشواره ميخرم، همين گوشواره را هدفمند كنم. بگويم: اگر نمازت را بيغلط خواندي. همين گوشواره هدفمند ميشود. ما كه ميخواهيم عيد ديدن برويم، بگوييم: اول برويم ديدن آن عمهاي كه فقير است. آن دايي كه وضعش كمرنگ است. از فقرا شروع كنيم. اول خانهي پولدارها نرويم. اول از فقرا شروع كنيد. اين هدفمند ميشود.
يك جايزهاي ميخواهيم بدهيم. مثلاً ميشود اين جايزه را يك چيز مصرفي داد، ميشود يك چيز توليدي داد. روايت داريم پيغمبر ما وقتي جايزه ميداد، درخت خرماي باردار ميداد يا شتر حامله. امروز ميخواهيم به خانم يك جايزه بدهيم، يك چرخ خياطي يا يك چرخ ژاكت بافي، يك چيز توليدي بدهيم. وگرنه ميشود مثلاً يك جام داد، يك كاپ داد، روي طاقچه بگذارد.
2- هدفمند كردن همهي كارها براي خدا
از اين غذا به آن غذا، مثلاً تا حالا گوشت ميخوردي ميخواهي پنير بخوري. يا به عكس. اگر نوع غذايت عوض شد، يك بسم الله ديگر بگو. ميخواهي بنشيني، حتي ميخواهي يك سطر بنويسي، حديث داريم، حتي عروس و داماد اگر خواستند كنار هم بخوابند، با «بسم الله» كنار هم بخوابند. سوار مركب ميشويم با بسم الله سوار شويم. يعني همهي كارهاي شما رنگ الهي داشته باشد؟ «صِبْغَةَ اللَّه!» (بقره/138) يعني رنگ الهي داشته باشد.
راجع به ايام فراغت خيلي آيه و حديث داريم. پيغمبر فرمود: «يَا أَبَا ذَرٍّ اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ» (بحارالانوار/ج74/ص75) قدر پنج چيز را داشته باش، قبل از پنج چيز ديگر. 1- «شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ» قدر جوانيتان را داشته باشيد. تعطيلات عيد است. من سراغ دارم آدمي را كه در تعطيلات عيد يك كتاب نوشت. كتابش هم الآن چند صد هزار تا چاپ شده است. كتاب مفيد كه به چند زبان دنيا ترجمه شده است. فقط هم در ايام عيد نوشت. يك مقدار خودمان را جمع و جور كنيم، اتلاف وقت. ببينيد حضرت امام(ره) ميفرمايد: دور ريختن نصف ليوان آب اسراف است. در تحرير است. در بحث اسراف ميگويد: دور ريختن نصف ليوان آب اسراف است. بعد ميفرمايد: اسراف گناه كبيره است. بعد ميگويد: گناه كبيره انسان را فاسق ميكند. اين يعني چه؟ يعني وقتي بنده وضو ميگيرم، زياد براي وضو آب ريختم، چون آب زياد ريختم اسراف كردم، حالا چه رسد به بنزين و نفت و چه رسد به كاغذ و كتاب و چه رسد به و الي آخر... دور ريختن نصف ليوان آب اسراف و اسراف گناه كبيره است. گناه كبيره سبب فسق، يعني شما ديگر پشت سر من نميتواني نماز بخواني. چون اين شيخ در وضو زياد آب ميريزد. اسراف ميكند، اسراف گناه كبيره است، شيخ از عدالت ميافتد، خلاص!
گاهي يك كسي ميخواهد رييس جمهور شود يا شوراي شهر شود، خوب يك عكسش را اينجا بزن، برو مثلاً سي متر ديگر هم يك عكس ديگر بزن. يك كوچهي ديگر بزن. همينطور كنار هم مثل آجر.
گاهي يك كسي ميآيد اينجا از من عكس ميگيرد. دوباره از اين طرف ميگيرد. ميگويم: بابا اين سوراخ گوش با اين سوراخ گوش، كه فرق ندارد. از اين طرف ميايستد تق، از اين طرف ميايستد تق! ميگويم: بابا اين گوش من با اين گوش من چه فرقي كرد؟ فيلم مفت است، براي بيت المال است. من بارها اين مثل را زدم، يكبار ديگر هم شب عيد است اين مثال را بزنم. ببينيد خدا ميتواند كن فيكون، خدا به يك لحظه ميتواند همه چيزي را خلق كند. در عين حال خود خدا چقدر صرفهجويي كرده است. يك شكاف در صورت گذاشته است، چقدر از اين شكاف كار ميكشد. مكيدن سينهي مادر، گرفتن اكسيژن، پس دادن كربن، سخنراني، بوسيدن، سوت كشيدن، فوت كردن، حالا اگر به اين مهندسها ميدادي، چه ميكردند؟ يك لولهكشي ميكردند براي خروج كربن. از اينطرف يك لوله فرو مي كردند براي ورود اكسيژن. يك دكمه براي چشيدن، مكيدن، بوسيدن، كلهي ما را پر از دودكش و دكمه ميكردند. از خدا ياد بگيريد، كه خدا چه كرده است. يك انگشت شصت داده است، هشت تا وزارت خانه را در اين انگشت شصت جاسازي كرده است. شما شصت را ببند، وزارت آموزش و پرورش تعطيل است. چرا؟ نميتواني قلم دست بگيري. وزارت كار، نميتواني پيچ گوشتي دست بگيري، بيل نميتواني دست بگيري، سوزن و نخ، وزارت بهداشت، نميتواني آمپول بزني، از خدا ياد بگيريم. خدا كه دستش باز است، صرفهجويي كرده است. صرفهجويي كنيم.
3- استفاده از فرصت جواني
استفاده از فرصت، يوسف زندان رفت. ديد افرادي منحرف هستند. فكر كرد كه چگونه اينها را هدايت كند، دو تا از اين زندانيها خواب ديدند، به يوسف گفتند: خواب ما را تعبير كن. گفت: برايتان تعبير ميكنم اما بگوييد ببينم اين بتها چيست كه ميپرستيد. يعني آنجا استفاده كرد براي تبليغ. براي تبليغ استفاده كرد. گاهي وقتها كسي نزد من ميآيد ميگويد: حاج آقا يك استخاره كن. من تا ميروم استخاره كنم نگاه ميخورد ميبينم حلقهي طلا دستش است؟ ميگويم: قبل از آنكه استخاره كنم. اگر به من عقيده داري و ميخواهي من استخاره تو را بكنم، مي داني حلقهي طلا براي مرد حرام است؟ نماز هم باطل است، نماز هم نخواني هميشه در حال حرام هستي. خوب فيروزه دست كن. ميگويد: آخر نامزدي است. ميگويم: خوب حالا اگر گفتي: نامزدي، حرام خدا حلال شد؟ آن مثل را ميزنم كه چند بار تا حالا گفتم. يك كسي جگر روي منقل گذاشت و شروع كرد باد زدن. گربهها جمع شدند. يك مرتبه به گربهها گفت: بلال بلال! فكر كرد اگر به جگر، بلال بگويد گربهها ميروند. اينطور نيست كه اگر شما گفتي: حلقهي نامزدي، حرام خدا حلال شود. يا مثلاً ميگويد: خواهر و برادر هستيم. خواهر و برادر هستيم يعني چه؟ نامحرمي!
صلهي رحم برويد، خوب بالاخره دختر عمه، دختر خاله، اصلاً بعضيها ميروند عمه را ببينند به خاطر دخترش. بالاخره نامحرم، نامحرم است. نه حالا اين ارتباط بين پسر و دختر يك ارتباط علمي است. خواهش ميكنم سر خودت كلاه نگذار. ما كه سرمان كلاه نميرود. بچهها كه با هم رابطه پيدا ميكنند براي بازي است. تاجرها هم با هم رابطه پيدا ميكنند براي ايجاد شركت است. يك دختر و پسر جوان رابطهشان غير از رابطهي جنسي چه ميتواند باشد؟ رابطهي دختر و پسر يا همان لحظهي اول حرام است، يا اگر لحظهي اول هم رابطه پاك است، خطر به حرام افتادن هست. نميگوييم: دختر و پسر سالم نيست. هستند! اما بستر مثل زمين يخبندان است، زمين يخبندان بستر براي ليز شدن است. البته ممكن است آدمهايي روي يخ راه بروند و نيافتند. اما اگر پيدايش كردي، سلام مرا هم به او برسان.
4- روز قيامت، روز حسرت
5- بهرهگيري از فرصت و ثروت در راه خدا
يك حاجي مكه آمده بود. خيلي گرما خورده بود. حجش كه تمام شد. گفت: خدايا ما كه آمديم. حالا خودت بودي ميآمدي؟ از دست خدا عصباني شده بود. ميگفت: ما كه آمديم، حالا خودت بودي ميآمدي. قرآن ميگويد. اينكه ميگويم از قرآن است. قرآن ميگويد: چيزي كه به فقير كمك ميكني، اگر خودت فقير بودي يك چنين لباس و خوراك به تو ميدادند، ميگرفتي؟ «وَ لَسْتُمْ بِآخِذيه» (بقره/267) يعني خودتان اخذ نميكرديد. خودتان نميگرفتيد. «إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا» مگر اينكه اغماض كنيد، ديگر خيلي در فشار قرار بگيريد، مثلاً قحطي شود، غذاي مانده را هم بخوريد. اگر ميخواهيد در كارتان غصه نخوريد، استفاده از فرصت اين است كه كارهايمان را براي خدا انجام دهيم. آخر بعضيها ميگويند: براي خداست اصلاً حرف پول نزن. من معناي كار براي خدا را بگويم كه اخلاص يعني چه؟ معناي اخلاص اين است.
6- نشانهي اخلاص در كارها
ما عيد خانهي فلاني نميرويم، چرا؟ ايشان ديدن ما نيامد. در عروسي ما نيامد. خانهي نو خريديم، نيامد. نميدانم چه... ايام عيد برويد ديدن كساني كه با شما قطع رابطه كردند، اين هنر است. اگر كسي را نشناختي و سلامش كردي هنر است. «صِلْ مَنْ قَطَعَك» (فقيه/ج4/ص177) «صِلْ مَنْ قَطَعَك» حديث است، يك آيه هم نوشتم. ميگويد: «ادْفَعْ» يعني دفع كن. «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (مؤمنون/96) يعني او با تو بدي كرد، تو بدياش را به كار احسن دفع كن. «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ» (قصص/54) قران ميفرمايد: آدمهاي خوب «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ» با كار حسنه و نيكو، «السَّيِّئَة» يعني بدي، آدمهاي خوب بديها را با خوبي جواب ميدهند. نميگويد: ديدن من نيامد، من هم ديدن او نميروم. چشمروشني براي بچهي من، نوهي من نياورد، من هم نميبرم.
7- توجه به فقرا و فراموششدهها در عيد
8- نيّت خدايي حتي در خوردن و خوابيدن
در سفر حج مقداري مغز بادام و اينها را بدرقهي ما كردند، ما هم در مدينه كيسه را باز كرديم و تقسيم كرديم. بعد از مدينه مكه رفتيم. مكه شلوغ بود و داشتيم طواف ميكرديم، ديگر از حال رفتم. به ذهنم آمد، كه اگر يك چند تا مغز بادامها را نگه ميداشتي، الآن ميخوردي، يك ليوان هم آب ميخوردي، يك طواف ديگر ميكردي. همه را مدينه دادي، حالا اينجا تو را ضعف گرفته و هيچ چيز نيست. به ذهنم آمد كه چرا همه را يكجا داديم. طواف من تمام شد، داشتم بيرون ميرفتم، يك كسي گفت: حاج آقا تشريف بياوريد. بفرما! فكر كردم مسأله دارد. گفت: ما ديديم تو داري در طواف از حال ميروي. گفتيم: طواف تمام شود، يك مقداري مغز بادام داريم، به اين شيخ بدهيم بگوييم: مغز بادام بخور. دست كرد يك مشت مغز بادام و مغز پسته به ما داد، اصلاً چيزي نبود ولي شيرينياش بود كه آن چيزي كه به دل من آمد، كه چرا در راه خدا دادم، ديدم خدا همانجا پاي كعبه جايش را پر كرد. غصه نخوريم.
من اگر به اين سلام كنم كوچك ميشوم. شما به اين سلام كن خدا بزرگت ميكند. خدا بزرگت ميكند. من ديشب از يك خانمي شنيدم. خانم مورد اعتماد! كه فلان خانم با اينكه پزشك است در خانه كارهاي دستي ميكند. حتي قاليچه ميبافد، حتي ژاكت ميبافد، هفتهاي دو روز هم مطب ميرود. بعضي دخترها همين كه ليسانس گرفتند، انگار از دماغ فيل افتاده! من استكان بشويم؟! توبه كن. ديپلم هستم. خوب ديپلم مگر سواد است؟ ديپلم كه سواد نيست. پنجاه تا، صد تا كتاب خواندي. ديگر امروز ليسانس و فوق ليسانس هم باري ندارد. ليسانس را بارها گفتم مثل دندان است. آدم كه دندانش درآمد، حالا اول خوردنش است نه آخر خوردنش. آدمهايي كه ليسانس و فوق ليسانس ميگيرند اول مطالعهشان است نه آخر مطالعهشان. كسي كه ليسانس گرفت، حالا راه به دنياي علم پيدا كرده است. حالا اولش است، اين فكر ميكند ليسانس گرفت، آخرش است. يك مقداري بايد چيزهايي كه در سرمان است كنار بگذاريم. گاهي وقتها مشكل ما، علتي هم كه حركت نميكنيم، من بايد رييس جمهور شوم. من بايد شوراي شهر شوم. من بايد وكيل شوم.
اول انقلاب يك كسي خودش را كانديد كرد رأي نياورد. الآن هم فرار كرده خارج است. براي اينكه رأي بياورد، هي ميگفت: ملت قهرمان ايران! تا رأيها را شمردند، ديدند رأي نياورد. فرار كرد خارج رفت، گفت: اين تودهي ناآگاه! ديديم اِ... پيش از ظهر قهرمان بودند، من بايد پست بياورم. پيش از ظهر ميگفت: ملت قهرمان، بعد از ظهر گفت: تودهي ناآگاه! بازي نكنيم. سلامها، ديد و بازديدها، روابط، همه... يك كسي پشت سر يك آقا نماز نميخواند. گفتند: چرا؟ گفت: آقا من سليقهي سياسي آقا را قبول ندارم. مگر پيش نماز و پس نماز بايد هم سليقه باشند. مگر آزادي نيست؟ آقا در اسلام گفته: آزاد است. شما ميتواني پشت سر آقا نماز بخواني، ركعت دوم بگو: آقا نميخواهم ركعت دوم را اقتدا كنم. قصد فرادي كن، آزاد هستي. حتي در نماز آزادي است. هركجاي نماز خواستيد قصد فرادي كنيد، ميتوانيد. آقا نماز مغرب را مسجد ميخواني، نماز عشا را نميخواهي بخواني؛ بلند ميشوي ميروي. نماز مغرب را مسجد ميخواني، نميخواهي سخنراني را گوش دهي، بلند ميشوي ميروي. اصل آمدن آزادي است. نگفتند: حتماً فلان مسجد برو. اين آقا را قبول نداري، يك مسجد برو كه آقايش را قبول داري. آزادي بايد حفظ شود. همينطور كه تو آزاد هستي خوب آن آقا هم آزاد است. يك سليقهاي دارد، خوب حالا يا حق يا باطل! گناه كبيره كه نكرده است. تازه گناه كبيره را لازم نيست از آقا بپرسيد آقا سلام عليكم، ببخشيد، ما پشت سر شما نماز ميخوانيم در عمرت هيچوقت گناه كبيره نكردي؟ به تو چه! (خنده حضار) شما كه گناه كبيره نديدي، عادل است. لازم نيست از خودش بپرسي، ممكن است در بچگي در گوش يك نفر زده باشد.
ما يكوقتي پدر چهار شهيد را به عنوان كشاورز نمونه معرفي كرديم. هم پدر چهار شهيد و هم يك بياباني را... وقتي در تلويزيون معرفي اش كرديم، يك تومار آمد فلان منطقه كه ايشان چرا كشاورز نمونه است؟ چرا معرفياش كرديد؟ گفتيم: بابا پدر چهار شهيد است. اين بيابان كوير را برداشته... گفت: آقا ايشان بچه كه بود يك چوب برداشت به سر من زد، هنوز هم جاي بخيههايش هست. گفتم: آقاجان من كه كشاورز نمونه را معرفي ميكنم، نبايد از اول عمرش اين را، از هبوط آدم ايشان كاري نداشته، وَر نرويم. حديث داريم اگر خواسته باشي وَر بروي، كه آدم بيعيب پيدا كني، بيرفيق ميماني. همانهايي كه هستند. همانهايي كه هست. حديث داريم اينهايي كه ميخواهند دوست درجه يك بگيرند، بيدوست ميمانند. اينهايي كه ازدواجشان عقب ميافتد براي اين دختر خواستگار ميآيد، ميگويد: حالا ببينيم يكي ديگر بيايد بلكه خوب، ميگويد: اين را هم ببينيم بلكه شايد سومي بهتر شد. بعد ميبيني اِ... سن دختر بالا رفت ديگر خواستگار نيامد. پسر آمده نزد من گفته: آقاي قرائتي ميتواني يك دختر براي من معرفي كني كه صد در صد خوب باشد؟ گفتم: خدا را بايد از خدايي عزل كنيم. چون اگر دختر صد در صد خوب باشد، يعني خدايا دنبال كارت برو! مثل دو دو تا، چهار تا. چه خدا باشد، چه خدا نباشد. بنا نيست، پس معناي توكل چيست؟ توكل اين است كه من تحقيقاتم را ميكنم. منتهي خيلي چيزها را هم خبر ندارم. ممكن است امروز صد در صد خوب باشد، فردا چه؟ ما چه تضميني داريم آنهايي كه صد در صد خوب هستند، فردا چه شود. اجازه بده، آقاي قرائتي كه سي و دو سال است در تلويزيون است، يك تلفن ميشود. الو! بفرماييد. از صدا و سيما برنامههاي شما از سال نود قطع ميشود. الو! بفرماييد. آقا اين ماشين را، حفاظتي كه به شما داديم، تا 24 ساعت برگردان. بعد يك دفعه ميبيني من ضد انقلاب شدم. در سرازيري هر بشكهاي بيام و است. هر بشكهاي تويوتا است. پژو است. من مجبورم وقتي گفتم: بي ام و اسم دو تا ماشين ديگر هم ببرم. وگرنه ميگويند: كارخانه به قرائتي يك بيام و داده، كه اسم بيام و را در تلويزين ببرد. تا گفتم: بيام و بايد اسم دو تا سه تا ماشين ديگر هم قاطي كنم كه گير كرديم. خيلي سخت است.
يكي از دوستان ميگفت: در جمهوري اسلامي آدم سه سال بيشتر نبايد آبرو داشته باشد. چون يا خودش خراب ميكند، يا خرابش ميكنند. تو چطور ماندي؟ (خنده حضار) در جمهوري اسلامي سه سال كوپن آدم است. در اين سه سال كه رييس بودي يا خودت خراب ميكني، يا اطرافيانت خرابت ميكنند، يا خرابت ميكنند، حالا حسادت است، حسود است، ناشيگري است، خط سياسي است.
استفاده از فرصت، عيد فرصت خوبي است براي آشتي دادن، براي كمك كردن، براي احوالپرسي از ضعفها، گاهي در جلسههاي فاميلي يك مشكلي را حل كنيد. مثلاً همهي فاميل جمع شديم، ميگوييم: فلاني يك مشكل دارد، از دَم نفري ده هزار تومان بدهيم. از دَم نفري يك ميليون بدهيم. از دَم نفري دويست هزار تومان بدهيم. در جلسههاي فاميلي در عيد يك مشكلي را هم حل كنيم. بعد ثواب اين مشكلي را كه حل كردي، هديه به حضرت مهدي كن. به پيغمبر، به اهل بيت، بعد بگو: يا رسول الله، اين گره را باز كردم، ثواب اين گره براي تو. بعد بگو: خدايا تو هم گرههاي مرا باز كن. يك گره باز كنيد. تخمه شكستن كه كاري نيست. حالا گيرم عيد 5 كيلو تخمه شكستي، دو كيلو پسته و يك كيلو هم مغز بادام، چه كردي؟ در اين ديد و بازديدها يك گرهاي را باز كنيد. يك مشكلي را حل كنيد. چهار نفر قهر را آشتي بدهيد. يك دو تا جهازيه جور كنيد. دو تا پسر را داماد كنيد. چهار تا وام درست كنيد. از اين كارها بكنيد، و الا تخمه شكستن اين حداقل است، اقل اقل است و شما حيف هستيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- عبارت «صبغة الله» در قرآن به چه معناست؟
3) انفاق در راه خدا
2- اولين سفارش پيامبر به ابوذر دربارهي چه بود؟
3) سلامتي، قبل از بيماري
3- آيهي 39 سورهي مريم به كدام نام قيامت اشاره دارد؟
3) روز ندامت
4- بهترين راه استفاده از فرصت عمر چيست؟
2) خدمت به مردم و محرومان
5- آيه 54 سورهي قصص به چه امري سفارش ميكند؟
2) مقابله به مثل با بدي ديگران
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}